خاطرات ارمیتاوارشیدادردونه های مامانی

عیدامسال تا۱۲شهرستان بودیم عیددیدنی هم نرفتیم ۱۳بدررفتیم باغ با باباحجی عمه هاوعمووباباجون دورهم بودیم اولین۱۳بدر۴نفرمون بودحس۱۳بدرهم بادوتادخترفرق دار اینم ارمیتاخانوم۱۳بدر ...

...

اولین محرم باارشیداخانوم یعنی خونه نشینی انشا...ک همیشه تن دخملاسالم باشه تاباشه ازاین خونه نشینی ها

دخترکه داشته باشی مادرترمیشوی....دخترک داشته باشی عاشق ترمیشوی.😍خدایاشکرت ک دوتافرشته کوچولوب مادادی ...

۴ردادمامان مرخص شدم ارمیتاخونه ی عموحسن بودرفتیم دنیال ارمیتاک بریم خونه ارمیتاخواهرکوچولوراک دیدجاخوردنمیدونست چیکارکنه وچ عکس العملی نشون بده مامان نگران ارمیتابودم ک چجوربااومدن خواهرکوچولومیخوادکناربیادرفتیم خونه توچندروزاول ک مامان حالم خوب نبودارمیتاهم شیطنت های خودشاداشت یه دفه میخواست متکابزاره روی اجی وهمیشه هم روی تخت میپریدک ارشیدابیداربشهامامن بهش حق میدادم بلاخره باا ومدن ارشیداارمیتاحس میکردک اجی کوچولوقرارجای اونابگیره عکس العمل ارمیتابادیدن ارشیداکوچولو

فرشته کوچولوخوش اومدی‌.روز۳مردادیعنی روزدخترارشیدای مامان باکلی نگرانی ودلشوره وترس ب دنیااومد۲مردادتولدمامان جون بودشام خوردم حرکتی حس نکردم ساعت ۱۱بودک یه حرکت حس کردم تاصبح خوابم نرفت صبح رفتم بیمارستان نوارقلب اولی هیچ حرکتی نبوددومب دوباره انجام دادندارشیداخانوم‌ فقط خودشاتوشکم مامان سفت میکرداماحرکت نداشت گفتندک بایدسونوانجام بدم خانوم دکترخیلی مامانی راترسوندزنگ زدم بابااومددنبالم رفتیم اصفهان بیمارستان بسری شدم ونوارقلب انجام شدخیلی بدبوداورزانسی رفتم زایشگاه خانوم شاهرخ مامای همراهم بودندکیسه ی اب ک پاره شدمشخص شدک مدفوع بوده وساعت۷و۴۵دقیقه ارشیداخانوم باکلی استرس وحال بدمامان ب دنیااومدتوسط دکترطالبی با۳دوربندناف پیچیده دورگردن....

ماه رمصون امسال بابایی روزه میگیره وارمیتاخانوم هم عصرهادلش پارک میخواد😑بابایی خسته وارمیتاهم لجبازویه دنده

ارمیتای مامان بدغذاشده برای غذاخوردنش نیازب کامپیوتروتاب داریم وتامامان بابانیاندتاب بازی یاکامپیوتربازی این دخمل شیطون اصلاغدانمیخوره

تولدارمیتا۲۱اردیبهشت وروزنیمه ی شعبان.امسال تولدارمیتاخانوم روزنیمه شعبان عمه فاطمه ودایی حسین وباباجون مهمونای ارمیتاخانوم هستندوتم تولدهم کفشدوزک ارمیتای تولدت مبارک😗😗😗